آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۶ مهر ۱۴۰۴

    Satisfied

    ˈsætəsfaɪd ˈsætəsfaɪd

    صفت تفضیلی:

    more satisfied

    صفت عالی:

    most satisfied

    معنی satisfied | جمله با satisfied

    adjective B1

    خوشنود، راضی، خرسند

    are you satisfied with your new car?

    از ماشین جدیدت راضی هستی؟

    The teacher was fully satisfied with the students’ performance.

    معلم از عملکرد دانش‌آموزان کاملاً خشنود بود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    satisfied customers

    مشتریان راضی

    adjective C1

    متقاعد، مطمئن، قانع

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    The scientist was satisfied that his theory could explain the results.

    دانشمند مطمئن بود که نظریه‌اش می‌تواند نتایج را توضیح دهد.

    After hearing both sides, the committee was satisfied that no rules had been broken.

    پس‌از شنیدن سخنان هر دو طرف، کمیته متقاعد شد که هیچ قانونی نقض نشده است.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد satisfied

    1. adjective having achieved satisfaction, as of one's goal
      Synonyms:
      happy content contented fulfilled gratified appeased sated quenched slaked filled supplied compensated requited paid convinced at-ease sans souci (French) with enough of without care
    1. verb to grant or have what is demanded by (a need or desire)
      Synonyms:
      fulfilled gratified appeased contented indulged
    1. verb meet the requirements or expectations of
      Synonyms:
      met fulfilled suited answered served done filled provided completed accomplished performed discharged observed equipped furnished qualified convinced pleased contented accommodated sufficed settled sated gratified appeased assuaged pacified quenched supplied availed repaid compensated cleared placated persuaded remunerated payed indulged indemnified surfeited
      Antonyms:
      neglected
    1. verb make happy or satisfied
      Synonyms:
      pleased delighted amused entertained gladdened comforted contented cheered gratified tickled animated elated rejoiced captivated enthralled fascinated captured enlivened suited filled sated satiated humored indulged flattered conciliated propitiated exhilarated cloyed glutted gorged surfeited
      Antonyms:
      disappointed dissatisfied upset frustrated angered discontented
    1. verb pay, compensate
      Synonyms:
      payed repaid cleared discharged settled squared disbursed liquidated
      Antonyms:
      failed dissatisfied
    1. verb answer, persuade
      Synonyms:
      convinced assured persuaded induced inveigled
      Antonyms:
      dissuaded failed frustrated

    لغات هم‌خانواده satisfied

    • noun
      satisfaction
    • adjective
      satisfactory, satisfied, satisfying
    • verb - transitive
      satisfy
    • adverb
      satisfactorily, satisfyingly

    سوال‌های رایج satisfied

    صفت تفضیلی satisfied چی میشه؟

    صفت تفضیلی satisfied در زبان انگلیسی more satisfied است.

    صفت عالی satisfied چی میشه؟

    صفت عالی satisfied در زبان انگلیسی most satisfied است.

    ارجاع به لغت satisfied

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «satisfied» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/satisfied

    لغات نزدیک satisfied

    • - satisfactory
    • - satisfiable
    • - satisfied
    • - satisfied customer
    • - satisfy
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.