۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

Induced

-ɪnduːst -ɪndʒuːst

سوم‌شخص مفرد:

induces

وجه وصفی حال:

inducing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

(به کاری) وادارشده، متقاعدشده

induced followers

پیروان متقاعدشده

an induced person who climbed a mountain by bike

فردی متقاعدشده که با دوچرخه از کوه بالا رفت

adjective

(زایمان و فیزیک) القاشده، القایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

For some women, induced labor is the best way to keep mom and baby healthy.

برای برخی از زنان [و نه همه‌ی آن‌ها]، زایمان القایی بهترین راهی است که سلامت مادر و نوزاد را حفظ می‌کند.

induced voltage

ولتاژ القایی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد induced

  1. adjective persuaded
    Synonyms:
    convinced cajoled lured
  1. adjective brought about
    Synonyms:
    caused done achieved effected finished
  1. adjective inferred
    Synonyms:
    assumed thought considered concluded determined explained argued discussed analyzed reasoned posited debated postulated hypothesized rationalized ratiocinated

سوال‌های رایج induced

وجه وصفی حال induced چی میشه؟

وجه وصفی حال induced در زبان انگلیسی inducing است.

سوم‌شخص مفرد induced چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد induced در زبان انگلیسی induces است.

ارجاع به لغت induced

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «induced» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/induced

لغات نزدیک induced

پیشنهاد بهبود معانی