سومشخص مفرد:
inducesوجه وصفی حال:
inducing(به کاری) وادارشده، متقاعدشده
induced followers
پیروان متقاعدشده
an induced person who climbed a mountain by bike
فردی متقاعدشده که با دوچرخه از کوه بالا رفت
(زایمان و فیزیک) القاشده، القایی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
For some women, induced labor is the best way to keep mom and baby healthy.
برای برخی از زنان [و نه همهی آنها]، زایمان القایی بهترین راهی است که سلامت مادر و نوزاد را حفظ میکند.
induced voltage
ولتاژ القایی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «induced» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/induced