آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Inducible

ɪnˈduːsəbəl ɪnˈdjuːsɪbəl

معنی inducible | جمله با inducible

adjective

القایی، القاپذیر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The bacteria showed an inducible resistance to the antibiotic.

باکتری‌ها نسبت به آنتی‌بیوتیک مقاومت القایی نشان دادند.

The inducible enzyme was responsible for the breakdown of the chemical compound.

آنزیم القاپذیر مسئول تجزیه‌ی ترکیب شیمیایی بود.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت inducible

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inducible» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inducible

لغات نزدیک inducible

پیشنهاد بهبود معانی