آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Inducement

ɪnˈduːsmnt ɪnˈdjuːsmənt

معنی inducement | جمله با inducement

noun

انگیزه، موجب، وسیله، مسبب، کشش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The students had little inducement to study hard.

شاگردان انگیزه‌ی زیادی نداشتند که سخت درس بخوانند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد inducement

لغات هم‌خانواده inducement

  • noun
    inducement

ارجاع به لغت inducement

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inducement» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inducement

لغات نزدیک inducement

پیشنهاد بهبود معانی