آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۶ مهر ۱۴۰۴

    Inducement

    ɪnˈduːsmnt ɪnˈdjuːsmənt

    معنی inducement | جمله با inducement

    noun

    انگیزه، موجب، وسیله، مسبب، کشش

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    The students had little inducement to study hard.

    شاگردان انگیزه‌ی زیادی نداشتند که سخت درس بخوانند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد inducement

    1. noun incentive, motive
      Synonyms:
      cause desire influence encouragement reward stimulus attraction temptation impulse spur lure incitement carrot bait hook urge consideration leader come-on hard sell soft soap con twist brainwash snow job
      Antonyms:
      discouragement hindrance prevention disincentive

    لغات هم‌خانواده inducement

    • noun
      inducement
    • verb - transitive
      induce

    سوال‌های رایج inducement

    معنی inducement به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «inducement» در زبان فارسی به «تشویق»، «ترغیب» یا «انگیزه» ترجمه می‌شود.

    این واژه به معنای عام، به هر عامل یا شرایطی اشاره دارد که فرد یا گروهی را به انجام کاری وادار می‌کند. در زبان انگلیسی، «inducement» کاربرد گسترده‌ای در زمینه‌های اقتصادی، تجاری، حقوقی و روان‌شناسی دارد و معمولاً نشان‌دهنده‌ی چیزی است که افراد را به تصمیم‌گیری یا اقدام خاصی ترغیب می‌کند. این واژه می‌تواند به شکل ملموس، مانند پاداش یا امتیاز مالی، یا به صورت غیرملموس، مانند تشویق کلامی یا مزایای غیرمادی، به کار رود.

    در متون تجاری و اقتصادی، «inducement» اغلب به سیاست‌ها یا ابزارهایی اشاره دارد که مشتریان، کارکنان یا شرکا را به اقدام خاصی تشویق می‌کنند. برای مثال، جمله‌ی “The company offered financial inducements to attract skilled workers” به معنای «شرکت برای جذب نیروی ماهر، مشوق‌های مالی ارائه داد» است. این کاربرد نشان می‌دهد که «inducement» وسیله‌ای برای ایجاد انگیزه و هدایت رفتار افراد در مسیر مورد نظر است و تأثیر مستقیم بر تصمیم‌گیری و عملکرد دارد.

    از منظر حقوقی و قراردادی، «inducement» می‌تواند به معنای دلیلی باشد که فرد را به انعقاد قرارداد یا توافقی خاص وادار می‌کند. در این زمینه، اهمیت واژه در این است که عامل تشویقی، مبنایی برای توجیه یا توضیح تصمیم و توافق فرد باشد. به همین دلیل، در متون حقوقی، «inducement» ممکن است به جنبه‌ای از توافق اشاره داشته باشد که بدون آن، طرف قرارداد اقدام مشابهی انجام نمی‌داد.

    در حوزه روان‌شناسی و رفتارشناسی، «inducement» نقش مهمی در مطالعه انگیزش و تصمیم‌گیری دارد. محققان از این واژه برای توصیف محرک‌ها و انگیزه‌هایی استفاده می‌کنند که افراد را به عمل خاصی وادار می‌کند، چه این محرک‌ها مادی باشند و چه روانی. این کاربرد نشان می‌دهد که «inducement» مفهومی فراتر از پول و پاداش دارد و شامل انواع انگیزه‌های انسانی نیز می‌شود.

    «inducement» واژه‌ای است که به تعامل میان عامل تشویقی و رفتار انسان توجه می‌کند. استفاده‌ی دقیق و به‌جا از این واژه در گفتار و نوشتار، نشان‌دهنده‌ی فهم عمیق از انگیزه‌ها، روابط علت و معلولی و ابزارهای تأثیرگذاری است. برای زبان‌آموزان، درک کاربردهای متنوع «inducement» کمک می‌کند تا بتوانند مفاهیم انگیزشی، اقتصادی و روانی را به شکلی روشن و مؤثر بیان کنند.

    ارجاع به لغت inducement

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «inducement» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inducement

    لغات نزدیک inducement

    • - induce
    • - induced
    • - inducement
    • - inducible
    • - induct
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    oleate safecracker fluffy gutter press dislikable by default misogynistic miss the boat moisturize molasses monetary monetization moon over more or less motherless مبدأ غلط منشا گذاشتن سطل خوراک خوراکی بشقاب صبر صبور گزند دنبال کردن منظور مغازه صبح
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.