آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Inducement

ɪnˈduːsmnt ɪnˈdjuːsmənt

معنی inducement | جمله با inducement

noun

انگیزه، موجب، وسیله، مسبب، کشش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The students had little inducement to study hard.

شاگردان انگیزه‌ی زیادی نداشتند که سخت درس بخوانند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد inducement

  1. noun incentive, motive
    Synonyms:
    cause desire influence encouragement reward stimulus attraction temptation impulse spur lure incitement carrot bait hook urge consideration leader come-on hard sell soft soap con twist brainwash snow job
    Antonyms:
    discouragement hindrance prevention disincentive

لغات هم‌خانواده inducement

  • noun
    inducement

ارجاع به لغت inducement

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inducement» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inducement

لغات نزدیک inducement

پیشنهاد بهبود معانی