آخرین به‌روزرسانی:

Leader

ˈliːdər ˈliːdə

شکل جمع:

leaders

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1

پیشوا، رهبر، راهنما، فرمانده، قائد، سردسته، پیشگام

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

a revolutionary leader

رهبر انقلابی

He has always been a follower rather than a leader.

او همیشه دنباله‌رو بوده است نه پیشگام.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

leader of the majority group

رهبر گروه اکثریت

noun

کالایی که برای جلب مشتری به قیمت بسیار ارزان فروخته می‌شود

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
noun

(فیلم عکاسی و سینما و غیره) سر و ته فیلم (که عکس روی آن نیست و برای وصل کردن به قرقره به کار می‌رود)

noun

گیاه‌شناسی تنه‌ی درخت، ساقه‌ی اصلی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی گیاه‌شناسی

مشاهده
noun

(روزنامه نگاری) سرمقاله

noun

موسیقی رهبر ارکستر، خواننده‌ی اصلی، نوازنده‌ی اصلی، (در ارکستر) تکنواز

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد leader

  1. noun person who guides
    Synonyms:
    guide head director manager boss chief commander governor officer principal superintendent captain conductor controller counsellor general pilot pioneer precursor forerunner harbinger herald pacesetter ruler skipper shepherd ringleader rector dean president notable notability dignitary luminary lion mistress exec eminence doyen chieftain
    Antonyms:
    follower

لغات هم‌خانواده leader

سوال‌های رایج leader

معنی leader به فارسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی «Leader» در زبان فارسی به «رهبر» ترجمه می‌شود.

رهبر به فردی گفته می‌شود که توانایی هدایت، راهنمایی و تأثیرگذاری بر گروه، سازمان یا جامعه را دارد. رهبران معمولاً ویژگی‌هایی چون انگیزه‌بخشی، قدرت تصمیم‌گیری، مسئولیت‌پذیری و مهارت‌های ارتباطی قوی دارند که آن‌ها را قادر می‌سازد تا دیگران را به سوی اهداف مشترک هدایت کنند. نقش رهبر فراتر از مدیریت صرف است و شامل ایجاد چشم‌انداز، الهام‌بخشی و ایجاد تغییرات مثبت می‌باشد.

در تاریخ و زندگی روزمره، رهبران در حوزه‌های مختلفی از جمله آموزش، کسب‌وکار، ورزش، فرهنگ و اجتماع نقش‌آفرینی می‌کنند. یک رهبر موفق باید بتواند نیازها و مشکلات افراد را درک کند و راه‌حل‌هایی ارائه دهد که باعث پیشرفت و بهبود شرایط شود. توانایی ایجاد اعتماد و همکاری میان اعضای گروه، یکی از شاخص‌های مهم در رهبری مؤثر است.

رهبران همچنین باید دارای ارزش‌ها و اخلاقیات قوی باشند تا بتوانند نمونه‌ی خوبی برای پیروان خود باشند. صداقت، عدالت، احترام به دیگران و توانایی گوش دادن از ویژگی‌هایی است که اعتمادسازی و حفظ حمایت جمع را تسهیل می‌کند. رهبری بدون این اصول، ممکن است به شکست یا ایجاد اختلاف و نارضایتی بینجامد.

فرایند رهبری معمولاً با چالش‌ها و فشارهای فراوانی همراه است، زیرا رهبر باید در شرایط پیچیده و گاهی متضاد، تصمیماتی اتخاذ کند که تأثیر گسترده‌ای بر دیگران دارد. آموزش و پرورش مستمر، کسب تجربه و توانایی تطبیق با تغییرات، به رهبران کمک می‌کند تا این چالش‌ها را بهتر مدیریت کنند و موفق باشند.

مفهوم «Leader» یا رهبر، کلیدی‌ترین عامل در پیشبرد اهداف جمعی و تحقق چشم‌اندازها است. رهبران با ایجاد هماهنگی، انگیزه و جهت‌دهی، نقش حیاتی در موفقیت و توسعه هر گروه یا جامعه ایفا می‌کنند و جایگاه ویژه‌ای در ساختارهای اجتماعی و سازمانی دارند.

ارجاع به لغت leader

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «leader» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/leader

لغات نزدیک leader

پیشنهاد بهبود معانی