آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲ تیر ۱۴۰۴

    Leader

    ˈliːdər ˈliːdə

    شکل جمع:

    leaders

    معنی leader | جمله با leader

    noun countable B1

    پیشوا، رهبر، راهنما، فرمانده، قائد، سردسته، پیشگام

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    a revolutionary leader

    رهبر انقلابی

    He has always been a follower rather than a leader.

    او همیشه دنباله‌رو بوده است نه پیشگام.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    leader of the majority group

    رهبر گروه اکثریت

    noun

    کالایی که برای جلب مشتری به قیمت بسیار ارزان فروخته می‌شود

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    noun

    (فیلم عکاسی و سینما و غیره) سر و ته فیلم (که عکس روی آن نیست و برای وصل کردن به قرقره به کار می‌رود)

    noun

    گیاه‌شناسی تنه‌ی درخت، ساقه‌ی اصلی

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی گیاه‌شناسی

    مشاهده
    noun

    (روزنامه نگاری) سرمقاله

    noun

    موسیقی رهبر ارکستر، خواننده‌ی اصلی، نوازنده‌ی اصلی، (در ارکستر) تکنواز

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد leader

    1. noun person who guides
      Synonyms:
      guide head director manager boss chief commander governor officer principal superintendent captain conductor controller counsellor general pilot pioneer precursor forerunner harbinger herald pacesetter ruler skipper shepherd ringleader rector dean president notable notability dignitary luminary lion mistress exec eminence doyen chieftain
      Antonyms:
      follower

    لغات هم‌خانواده leader

    • noun
      lead, leader, leadership
    • adjective
      lead, leading
    • verb - transitive
      lead

    سوال‌های رایج leader

    معنی leader به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «Leader» در زبان فارسی به «رهبر» ترجمه می‌شود.

    رهبر به فردی گفته می‌شود که توانایی هدایت، راهنمایی و تأثیرگذاری بر گروه، سازمان یا جامعه را دارد. رهبران معمولاً ویژگی‌هایی چون انگیزه‌بخشی، قدرت تصمیم‌گیری، مسئولیت‌پذیری و مهارت‌های ارتباطی قوی دارند که آن‌ها را قادر می‌سازد تا دیگران را به سوی اهداف مشترک هدایت کنند. نقش رهبر فراتر از مدیریت صرف است و شامل ایجاد چشم‌انداز، الهام‌بخشی و ایجاد تغییرات مثبت می‌باشد.

    در تاریخ و زندگی روزمره، رهبران در حوزه‌های مختلفی از جمله آموزش، کسب‌وکار، ورزش، فرهنگ و اجتماع نقش‌آفرینی می‌کنند. یک رهبر موفق باید بتواند نیازها و مشکلات افراد را درک کند و راه‌حل‌هایی ارائه دهد که باعث پیشرفت و بهبود شرایط شود. توانایی ایجاد اعتماد و همکاری میان اعضای گروه، یکی از شاخص‌های مهم در رهبری مؤثر است.

    رهبران همچنین باید دارای ارزش‌ها و اخلاقیات قوی باشند تا بتوانند نمونه‌ی خوبی برای پیروان خود باشند. صداقت، عدالت، احترام به دیگران و توانایی گوش دادن از ویژگی‌هایی است که اعتمادسازی و حفظ حمایت جمع را تسهیل می‌کند. رهبری بدون این اصول، ممکن است به شکست یا ایجاد اختلاف و نارضایتی بینجامد.

    فرایند رهبری معمولاً با چالش‌ها و فشارهای فراوانی همراه است، زیرا رهبر باید در شرایط پیچیده و گاهی متضاد، تصمیماتی اتخاذ کند که تأثیر گسترده‌ای بر دیگران دارد. آموزش و پرورش مستمر، کسب تجربه و توانایی تطبیق با تغییرات، به رهبران کمک می‌کند تا این چالش‌ها را بهتر مدیریت کنند و موفق باشند.

    مفهوم «Leader» یا رهبر، کلیدی‌ترین عامل در پیشبرد اهداف جمعی و تحقق چشم‌اندازها است. رهبران با ایجاد هماهنگی، انگیزه و جهت‌دهی، نقش حیاتی در موفقیت و توسعه هر گروه یا جامعه ایفا می‌کنند و جایگاه ویژه‌ای در ساختارهای اجتماعی و سازمانی دارند.

    شکل جمع leader چی میشه؟

    شکل جمع leader در زبان انگلیسی leaders است.

    ارجاع به لغت leader

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «leader» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/leader

    لغات نزدیک leader

    • - leaded
    • - leaden
    • - leader
    • - leaderless
    • - leadership
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.