آخرین به‌روزرسانی:

Chieftain

ˈtʃiːftɪn ˈtʃiːftɪn

معنی و نمونه‌جمله

noun

سالار، سردسته، رئیس قبیله

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

an African chieftain

سر قبیله‌ی افریقایی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد chieftain

  1. noun one who is highest in rank or authority
    Synonyms:
    leader head chief boss master captain director headman honcho hierarch tribal-chief

ارجاع به لغت chieftain

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chieftain» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chieftain

لغات نزدیک chieftain

پیشنهاد بهبود معانی