فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Headman

ˈhedmæn ˈhedmæn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
رئیس، بزرگ، بزرگ‌تر، پیشوا، سرپرست

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد headman

  1. noun one who is highest in rank or authority
    Synonyms:
    boss head leader chief manager director supervisor commander captain master foreman ringleader honcho chieftain hierarch headsman tribal-chief

ارجاع به لغت headman

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «headman» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/headman

لغات نزدیک headman

پیشنهاد بهبود معانی