شکل جمع:
commandersفرمانده، ارشد، سرکرده، تخماق، سپهدار ارشد، رهبر، سالار، فرمانروا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The commander of the regiment.
فرمانده هنگ.
The commander of US forces in Iraq.
فرمانده نیروهای آمریکایی در عراق.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «commander» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/commander