آخرین به‌روزرسانی:

Captain

ˈkæptɪn ˈkæptɪn

گذشته‌ی ساده:

captained

شکل سوم:

captained

سوم‌شخص مفرد:

captains

وجه وصفی حال:

captaining

شکل جمع:

captains

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1

(نظامی) سروان، ناخدا، سرکرده، سالار، سرور، میاندار، سردسته، سرفرمانده

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

the captains of commerce and industry

سروران تجارت و صنعت

Hejazi captained the soccer team well.

حجازی تیم فوتبال را خوب رهبری می‌کرد.

noun

(ارتش) سروان، (نیروی دریایی) ناخدا یکم (فرمانده ی یگان شناور)، (هواپیما) خلبان، (ورزش) ارشد گروه، کاپیتان تیم، سرگروه (امریکا - پلیس) سرکلانتر، رئیس کلانتری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
noun

(امریکا - احزاب سیاسی) رئیس حوزه

verb - transitive

سروری کردن، خلبانی (و ناخدایی و سروانی و غیره) کردن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد captain

  1. noun chief of vehicle, effort
    Synonyms:
    boss leader head chief master guide director commander officer executive operator owner top authority number one top dog skip skipper pilot exec CEO CFO head honcho chieftain higher up four-striper royalty mistress cap

سوال‌های رایج captain

گذشته‌ی ساده captain چی میشه؟

گذشته‌ی ساده captain در زبان انگلیسی captained است.

شکل سوم captain چی میشه؟

شکل سوم captain در زبان انگلیسی captained است.

شکل جمع captain چی میشه؟

شکل جمع captain در زبان انگلیسی captains است.

وجه وصفی حال captain چی میشه؟

وجه وصفی حال captain در زبان انگلیسی captaining است.

سوم‌شخص مفرد captain چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد captain در زبان انگلیسی captains است.

ارجاع به لغت captain

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «captain» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/captain

لغات نزدیک captain

پیشنهاد بهبود معانی