امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

CFO

ˌsiːefˈoʊ ˌsiːefˈoʊ ˌsiːefˈəʊ ˌsiːefˈəʊ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    cfos

توضیحات

CFO مخفف عبارت Chief Financial Officer است.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
کسب‌وکار مدیر ارشد مالی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The CFO presented the company's financial report to the board of directors.
- مدیر ارشد مالی، گزارش مالی شرکت را به هیئت‌مدیره ارائه کرد.
- The CFO's primary responsibility is overseeing budgeting and financial planning for the organization.
- مسئولیت اصلی مدیر ارشد مالی، نظارت بر بودجه و برنامه‌ریزی مالی برای سازمان است.
- She was promoted to CFO after years of hard work.
- او پس‌از سال‌ها سخت‌کوشی به سمت مدیر ارشد مالی منصوب شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد CFO

  1. noun the person in an organization who has the most important position with responsibility for the organization's finances
    Synonyms:
    chief financial officer

ارجاع به لغت CFO

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «CFO» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cfo

لغات نزدیک CFO

پیشنهاد بهبود معانی