با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Boss

bɒːs bɒs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    bossed
  • شکل سوم:

    bossed
  • سوم‌شخص مفرد:

    bosses
  • وجه وصفی حال:

    bossing
  • شکل جمع:

    bosses
  • صفت تفضیلی:

    more boss
  • صفت عالی:

    most boss

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2
رئیس، ارباب، متصدی، رئیس کارفرما، خواجه، مدیر، سرپرست، سرکارگر، سرور، سردسته، (امریکا) سردمدار سیاسی، کسی که در شهر نفوذ سیاسی دارد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Our new boss is bald.
- رئیس جدید ما کچل است.
- The workers here elect and control their bosses.
- در اینجا کارگران مدیران خود را انتخاب و کنترل می‌کنند.
- He acts as if he is everyone's boss!
- چنان رفتار می‌کند که انگار ارباب همه است!
- a Mafia boss
- سردسته‌ی تبهکاران مافیا
verb - transitive
ریاست کردن بر، اربابی کردن، تحکم کردن، ریاست مابی کردن، ارباب وار رفتار کردن
- I won't allow anyone to boss me around!
- اجازه نمی‌دهم هیچ‌کس به من تحکم کند!
verb - transitive
نقش برجسته تهیه کردن
noun countable
برجستگی، برجسته کاری، نقش یا تزیین برجسته، نقشی که نسبت به سطح اطراف خود برجسته باشد، (در گچبری و نجاری و غیره) برجسته کاری سقف و دیوار، برجسته
noun countable
(عامیانه) گاو، گاو شیرده
adjective
(عامیانه) عالی، درجه یک
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد boss

  1. adjective great
    Synonyms: awesome, bang-up, capital, champion, excellent, fine, first-rate, fly, top, whiz-bang, wonderful
  2. noun manager over other employees
    Synonyms: administrator, big cheese, big gun, big person, chief, chieftain, controller, director, dominator, employer, exec, executive, foreperson, head, head honcho, helmer, honcho, leader, overseer, owner, person in charge, superintendent, supervisor, taskperson, top dog, wheel
    Antonyms: employee, worker
  3. verb control; command
    Synonyms: administer, administrate, chaperon, direct, employ, manage, overlook, oversee, quarterback, run, superintend, supervise, survey, take charge
    Antonyms: behave, follow

ارجاع به لغت boss

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «boss» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/boss

لغات نزدیک boss

پیشنهاد بهبود معانی