آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Boss

    bɒːs bɒs

    گذشته‌ی ساده:

    bossed

    شکل سوم:

    bossed

    سوم‌شخص مفرد:

    bosses

    وجه وصفی حال:

    bossing

    شکل جمع:

    bosses

    صفت تفضیلی:

    more boss

    صفت عالی:

    most boss

    معنی boss | جمله با boss

    noun countable A2

    رئیس، ارباب، متصدی، رئیس کارفرما، خواجه، مدیر، سرپرست، سرکارگر، سرور، سردسته، (امریکا) سردمدار سیاسی، کسی که در شهر نفوذ سیاسی دارد

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    Our new boss is bald.

    رئیس جدید ما کچل است.

    The workers here elect and control their bosses.

    در اینجا کارگران مدیران خود را انتخاب و کنترل می‌کنند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He acts as if he is everyone's boss!

    چنان رفتار می‌کند که انگار ارباب همه است!

    a Mafia boss

    سردسته‌ی تبهکاران مافیا

    verb - transitive

    ریاست کردن بر، اربابی کردن، تحکم کردن، ریاست مابی کردن، ارباب وار رفتار کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    I won't allow anyone to boss me around!

    اجازه نمی‌دهم هیچ‌کس به من تحکم کند!

    verb - transitive

    نقش برجسته تهیه کردن

    noun countable

    برجستگی، برجسته کاری، نقش یا تزیین برجسته، نقشی که نسبت به سطح اطراف خود برجسته باشد، (در گچبری و نجاری و غیره) برجسته کاری سقف و دیوار، برجسته

    noun countable

    (عامیانه) گاو، گاو شیرده

    adjective

    (عامیانه) عالی، درجه یک

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد boss

    1. adjective great
      Synonyms:
      great fine excellent wonderful top first-rate awesome capital champion bang-up fly whiz-bang
    1. noun manager over other employees
      Synonyms:
      supervisor manager leader head employer director executive chief owner overseer controller administrator superintendent foreperson person in charge honcho big cheese top dog chieftain helmer big gun exec big person dominator taskperson wheel
      Antonyms:
      worker employee
    1. verb control; command
      Synonyms:
      manage direct control supervise oversee run administer employ take charge administrate overlook quarterback chaperon superintend survey
      Antonyms:
      follow behave

    سوال‌های رایج boss

    گذشته‌ی ساده boss چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده boss در زبان انگلیسی bossed است.

    شکل سوم boss چی میشه؟

    شکل سوم boss در زبان انگلیسی bossed است.

    شکل جمع boss چی میشه؟

    شکل جمع boss در زبان انگلیسی bosses است.

    وجه وصفی حال boss چی میشه؟

    وجه وصفی حال boss در زبان انگلیسی bossing است.

    سوم‌شخص مفرد boss چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد boss در زبان انگلیسی bosses است.

    صفت تفضیلی boss چی میشه؟

    صفت تفضیلی boss در زبان انگلیسی more boss است.

    صفت عالی boss چی میشه؟

    صفت عالی boss در زبان انگلیسی most boss است.

    ارجاع به لغت boss

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «boss» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/boss

    لغات نزدیک boss

    • - bosque
    • - bosquet
    • - boss
    • - boss around
    • - bossa nova
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    self-determination seldom solidarity same here spectral splentic stand the test of time start from scratch bus start over strongly recommend subconsciously arrange cognation piccalilli عدلیه تفاصیل مبادی آداب پیراهن پرنده پا بلوط بازو آشغال ماهی شمشیری ماهی هادوک ماهی کف‌زی ماهی اسنپر ماهی سی بس ماهی فرشته‌ای
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.