گذشتهی ساده:
supervisedشکل سوم:
supervisedسومشخص مفرد:
supervisesوجه وصفی حال:
supervisingنظارت کردن، برنگری کردن، رسیدگی کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
These children need to be carefully supervised.
این بچهها باید تحت سرپرستی دقیق قرار بگیرند.
under his supervision
تحت سرپرستی او
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «supervise» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/supervise