گذشتهی ساده:
directedشکل سوم:
directedسومشخص مفرد:
directsوجه وصفی حال:
directingصفت تفضیلی:
more directصفت عالی:
most directهدایت کردن، دستور دادن، امر کردن (به)، اداره کردن، نظارت کردن (بر)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
She directs a huge company.
او شرکت عظیمی را اداره میکند.
the archaeologist directing the excavations
باستانشناسی که حفریات را سرپرستی میکند
The janitor directed me to the minister's office.
مستخدم مرا به دفتر وزیر راهنمایی کرد.
X-rays which are directed through a portion of the body.
اشعهی ایکس که به یک بخش بدن هدایت میشود.
I directed them to prepare for departure.
به آنها دستور دادم برای رفتن آماده شوند.
Mr. Mahmoody will direct the orchestra.
آقای محمودی ارکستر را رهبری خواهد کرد.
معطوف داشتن، متوجه ساختن، قراول رفتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
All eyes were directed toward me.
همهی چشمها متوجه من شدند.
She directed the telescope toward a distant star.
او تلسکوپ را به طرف ستارهی دوردستی چرخاند.
He directed his remarks to foreign reporters.
او اظهارات خود را متوجه خبرنگاران خارجی کرد.
to direct one's attention at something
توجه خود را معطوف به چیزی کردن
The letter was directed to me.
نامه به من نوشته شده بود.
راستار کردن، رهنمون دادن، تعیین کردن
کارگردانی کردن
He has directed many plays.
او نمایشهای فراوانی را کارگردانی کرده است.
مستقیم، سرراست، بیپیچ و خم
a direct route
راه راست، صراط مستقیم
a direct line
خط راست
We must find a more direct way of helping the poor.
بایستی راه سرراستتری برای کمک به مستمندان بیابیم.
direct contact
تماس مستقیم
a direct flight from London to Tehran
پرواز مستقیم از لندن به تهران
direct knowledge
اطلاع (یا دانش) دست اول
We have no direct communication with the flooded areas.
ما ارتباط مستقیمی با نواحی سیلزده نداریم.
a direct answer
پاسخ صریح
He is the direct opposite of his brother.
او درست نقطهی مقابل برادرش است.
a direct quotation
نقل قول مستقیم (بیکم و کاست)
direct ratio
نسبت مستقیم
a direct heir
وارث بلافصل
my direct ancestors
اجداد مستقیم (پدر در پدر) من
مستقیم
(بانکداری) بدهی مستقیم، حق برداشت از حساب شخص دیگر
انتخابات مستقیم، انتخابات یک مرحلهای
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «direct» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/direct