آخرین به‌روزرسانی:

Wily

ˈwaɪli ˈwaɪli

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

پرحیله، پرمکر، مکار، پرتزویر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

wily fox

روباه مکار

wily plan

طرح پرحیله

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wily

  1. adjective crafty, clever
    Synonyms:
    clever sly shrewd cunning tricky sharp deceptive artful slick smooth foxy guileful cagey scheming crooked deceitful underhanded sneaky astute designing knowing insidious slippery shifty deep arch sagacious streetwise intriguing greasy crazy like a fox

ارجاع به لغت wily

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wily» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wily

لغات نزدیک wily

پیشنهاد بهبود معانی