فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Wimble

ˈwɪmbəl ˈwɪmbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun adverb
    مته کردن، هرنوع اسباب یا وسیله‌ای که با آن سوراخ می‌کنند، گرد‌بر، دیلم، مته فرنگی، پیچاندن (مثل طناب)
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد wimble

  1. noun Hand tool for boring holes
    Synonyms: auger, gimlet, screw auger

ارجاع به لغت wimble

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wimble» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wimble

لغات نزدیک wimble

پیشنهاد بهبود معانی