خطرناک، زیانبار، مخرب، آسیبزننده (بهصورت تدریجی و پنهان)
Stress can have insidious effects on both mental and physical health.
استرس میتواند تأثیرات مخربی بر سلامت روان و جسم داشته باشد.
It was an insidious disease, silently damaging his organs over time.
این بیماریای زیانبار بود که بهتدریج اندامهایش را از بین میبرد.
موذیانه، خیانتآمیز، حیلهگرانه، دسیسهآمیز
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The insidious rumors about her led to damage her reputation.
شایعات دسیسهآمیز درمورد او منجر به ضربه به اعتبارش شد.
She was the victim of an insidious plot to ruin her reputation.
او قربانی نقشهای موذیانه برای نابود کردن اعتبارش شد.
an insidious plot
توطئهی خائنانه
insidious influence
تاثیر موذیانه
فریبنده، فریبا، گمراهکننده، وسوسهانگیز، اغواکننده
The insidious allure of the forbidden fruit tempted him to take a bite.
افسون وسوسهانگیز میوهی ممنوعه، او را برانگیخت تا گازی از آن بزند.
The insidious influence of social media can shape our opinions and behaviors.
اثر فریبندهی رسانههای اجتماعی میتواند عقاید و رفتارهای ما را شکل دهد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «insidious» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/insidious