فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Artful

ˈɑːrtfl ˈɑːtfl

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

حیله‌گر، نیرنگ‌باز، ماهرانه، صنعتی، مصنوعی، استادانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

He resolved the difficulty artfully.

او با مهارت مشکل را برطرف کرد.

The artful accountant who embezzled the company's money.

حسابدار حیله‌گری که پول شرکت را اختلاس کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

an artful swindle

گوش‌بری نیرنگ‌آمیز

Her artful modifications of the play's text filled everyone with admiration.

دخل و تصرف‌های هنرمندانه‌ی او در متن نمایش‌نامه همه را غرق تحسین کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد artful

  1. adjective skillful; cunning
    Synonyms:
    clever smart sharp slick shrewd crafty sly skillful adept proficient ingenious resourceful adroit dexterous masterly tricky wily scheming designing smooth foxy politic
    Antonyms:
    naive artless ingenuous unskillful

ارجاع به لغت artful

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «artful» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/artful

لغات نزدیک artful

پیشنهاد بهبود معانی