روباهصفت، حیلهباز، حنایی، ترشیده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The foxy commander who tried to attack the enemy from behind.
فرماندهی حیلهگر که میکوشید از پشت به دشمن حمله کند.
The old book's pages had become foxy.
صفحات کتاب کهنه زرد شده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «foxy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/foxy