با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Tricky

ˈtrɪki ˈtrɪki
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective B2
نیرنگ‌آمیز، خدعه‌آمیز، دغل‌باز، نیرنگ‌باز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tricky

  1. adjective complicated, difficult
    Synonyms: catchy, complex, critical, delicate, intricate, involved, knotty, perplexing, precarious, problematic, quirky, risky, rocky, sensitive, sticky, thorny, ticklish, touch-and-go, touchy, undependable, unstable
    Antonyms: easy, uncomplicated
  2. adjective deceptive, sly
    Synonyms: artful, astute, cagey, catchy, clever, crafty, cunning, deceitful, deep, delusive, delusory, devious, dishonest, foxy, greasy, guileful, insidious, intelligent, keen, misleading, scheming, shady, sharp, shifty, shrewd, slick, slippery, smooth, streetwise, subtle, treacherous, wily, witted, wry
    Antonyms: aboveboard, frank, honest

لغات هم‌خانواده tricky

ارجاع به لغت tricky

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tricky» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tricky

لغات نزدیک tricky

پیشنهاد بهبود معانی