صفت تفضیلی:
wrierصفت عالی:
wriestکج، معوج شده، کنایه آمیز، چرخیدن، پیچ خوردن، خم کردن، دهن کجی کردن، به اطراف چرخاندن، اریب شدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The dying man writhed up his face.
مرد درحال نزع صورت خود را درهم کشید.
a wry glance
نگاه چپ، نگاه کج
pull a wry face
چهرهی خود را کج و معوج کردن
wry humor
مزاح یا شوخطبعی غیرعادی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «wry» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wry