امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Ironic

aɪˈrɑːnɪk aɪˈrɒnɪk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more ironic
  • صفت عالی:

    most ironic

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
طعنه‌آمیز، طعنه‌زن، طعنه‌ای، کنایه‌دار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- an ironic remark
- اظهارنظر طعنه‌آمیز
- It was ironic that the gold arrived as they were carrying Ferdowsi's body to the cemetery.
- کنایه‌آمیز بود که طلاها موقعی رسید که داشتند جسد فردوسی را به گورستان می‌بردند.
- an ironic man
- مردی که عادت به طعنه زدن دارد
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ironic

  1. adjective sarcastic
    Synonyms:
    acrid alert arrogant backbiting biting bitter burlesque caustic chaffing clever contemptuous contradictory critical cutting cynical defiant derisive disparaging double-edged exaggerated implausible incisive incongruous jibing keen mocking mordant paradoxical pungent quick-witted ridiculous sardonic satiric satirical scathing scoffing sharp sneering spicy trenchant twisted uncomplimentary witty wry
    Antonyms:
    considerate deferential sincere

ارجاع به لغت ironic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ironic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ironic

لغات نزدیک ironic

پیشنهاد بهبود معانی