تناقضآمیز، متناقض، دارای تضاد، دارای تناقض، ضدونقیض
The paradoxical nature of his argument left everyone confused.
ماهیت ضدونقیض استدلال او همه را گیج کرد.
His paradoxical views sparked lively debates among the group.
دیدگاههای متناقض او باعث ایجاد بحثهای داغی در میان این گروه شد.
غیرمعمول، معماگونه، نابهروال
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
It was a paradoxical situation where winning felt like losing.
این یک موقعیت غیرمعمول بود که در آن پیروزی شبیه باخت بود.
The film presented a paradoxical ending that challenged traditional narratives.
این فیلم پایان نابهروالی داشت که روایات سنتی را به چالش میکشید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «paradoxical» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/paradoxical