فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Paradoxical

ˌperəˈdɑːksɪkl̩ ˌpærəˈdɒksɪkl̩

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2

تناقض‌آمیز، متناقض‌، دارای تضاد، دارای تناقض، ضدونقیض

The paradoxical nature of his argument left everyone confused.

ماهیت ضدونقیض استدلال او همه را گیج کرد.

His paradoxical views sparked lively debates among the group.

دیدگاه‌های متناقض او باعث ایجاد بحث‌های داغی در میان این گروه شد.

adjective

غیرمعمول، معماگونه، نابه‌روال

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

It was a paradoxical situation where winning felt like losing.

این یک موقعیت غیرمعمول بود که در آن پیروزی شبیه باخت بود.

The film presented a paradoxical ending that challenged traditional narratives.

این فیلم پایان نابه‌روالی داشت که روایات سنتی را به چالش می‌کشید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد paradoxical

  1. adjective seemingly contradictory but nonetheless possibly true
    Synonyms:
    contradictory self-contradictory ambiguous incomprehensible

ارجاع به لغت paradoxical

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «paradoxical» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/paradoxical

لغات نزدیک paradoxical

پیشنهاد بهبود معانی