تناقض، (عمل) متناقض بودن، تناقضگویی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The paradoxicality of the situation left everyone confused and intrigued.
متناقض بودن وضعیت همه را گیج و کنجکاو کرد.
The artist embraced the paradoxicality of life in her thought-provoking paintings.
این هنرمند در نقاشیهای تأملبرانگیز خود تناقض زندگی را پذیرفت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «paradoxicality» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/paradoxicality