تناقض، (عمل) متناقض بودن، تناقضگویی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The paradoxicalness of her decision left everyone confused.
تناقض تصمیم او همه را گیج کرد.
The paradoxicalness of the situation made it hard to find a solution.
متناقض بودن وضعیت یافتن راهحل را دشوار میکرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «paradoxicalness» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/paradoxicalness