از قضا، جالب اینکه، جالب اینجاست که، بر حسب اتفاق، بر خلاف انتظار
Ironically, the woman who always preached about healthy eating was caught eating a greasy hamburger.
جالب اینجاست که زنی که همیشه درمورد سالم غذا خوردن نصیحت میکرد، هنگام خوردن یک همبرگر چرب دیده شد.
He spent years studying to become a doctor, but ironically, he ended up working in a completely different field.
او سالهای زیادی را صرف درس خواندن کرد تا دکتر شود اما بر خلاف انتظار در نهایت در یک زمینهی کاملاً متفاوت مشغول به کار شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ironically» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ironically