امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Witty

ˈwɪti ˈwɪti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    wittier
  • صفت عالی:

    wittiest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective B2
بذله‌گو، لطیفه‌گو، شوخ، لطیفه‌دار، کنایه‌دار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- a witty poet
- شاعر شوخ‌طبع
- One of the wittiest books I have read.
- یکی از لطیفه‌آمیزترین کتاب‌هایی که خوانده‌ام.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد witty

  1. adjective funny and clever
    Synonyms:
    amusing bright brilliant campy crazy diverting droll entertaining epigrammatic facetious fanciful gay humorous ingenious intelligent jocose jocular joshing keen lively original penetrating piercing piquant quick-witted ridiculous scintillating screaming slapstick sparkling waggish whimsical
    Antonyms:
    serious unamusing unfunny

ارجاع به لغت witty

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «witty» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/witty

لغات نزدیک witty

پیشنهاد بهبود معانی