فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Piercing

ˈpɪrsɪŋ ˈpɪəsɪŋ

گذشته‌ی ساده:

pierced

شکل سوم:

pierced

سوم‌شخص مفرد:

pierces

شکل جمع:

piercings

صفت تفضیلی:

more piercing

صفت عالی:

most piercing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

گوش‌خراش، تیز، بلند، کرکننده (صدا)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

Her piercing voice could be heard from across the room.

صدای گوش‌خراش او را می‌شد از آن سوی اتاق شنید.

The piercing scream of the fire alarm woke me up from a deep sleep.

فریاد کرکننده‌ی اعلام حریق من را از خواب عمیق بیدار کرد.

adjective

نافذ، گیرا، برا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

He looked at me with piercing eyes.

با چشمان نافذ به من نگاه کرد.

Her piercing gaze made me feel uneasy.

نگاه برای او مرا معذب کرد.

adjective

سوزدار، پرسوز، گزنده (باد و سرما)

The piercing wind whipped through the streets.

باد سوزدار در خیابان‌ها می‌وزید.

The piercing cold of the winter morning made it difficult to leave the warmth of my bed.

سرمای گزنده‌ی صبح زمستانی، ترک کردن گرمی تختم را سخت می‌کرد.

adjective

سوزناک، برنده، گزنده

The piercing criticism from the reviewer left the artist feeling devastated.

انتقاد گزنده‌ی منتقد باعث شد که هنرمند احساس تباهی کند.

a piercing comment

نظری سوزناک

noun countable uncountable

آرایش و پیرایش پیرسینگ، آژین‌کاری، سوراخ‌کاری (نوعی روش زیباسازی صورت یا بدن که با سوراخ کردن قسمت موردنظر و آویزان کردن زیورآلات به آن انجام می‌شود)

The piercing on her nose looked really cool.

پیرسینگ روی بینی او واقعاً جالب به نظر می‌رسید.

The woman proudly displayed her new piercing in her boobs.

این زن آژین‌کاری‌های جدید روی ممه‌هایش را با افتخار نشان داد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد piercing

  1. adjective intense to the senses
    Synonyms:
    sharp keen fierce bitter severe acute painful powerful biting cold freezing frosty wintry high loud deafening agonizing excruciating stabbing penetrating blaring roaring shattering earsplitting high-pitched shrill stentorian stentorious thin treble arctic numbing knifelike racking raw shooting exquisite
    Antonyms:
    weak soft low

ارجاع به لغت piercing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «piercing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/piercing

لغات نزدیک piercing

پیشنهاد بهبود معانی