امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Numbing

ˈnəmɪŋ ˈnʌmɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
کرخ، بی‌حس‌کننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد numbing

  1. verb Deaden
    Synonyms: withering, stupefying, stunning, petrifying, paralyzing, benumbing
    Antonyms: sensitizing, enlivening
  2. verb Make numb or insensitive
    Synonyms: dulling, deadening, desensitizing, blunting, stunning, benumbing, freezing, drugging, paralyzing

ارجاع به لغت numbing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «numbing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/numbing

لغات نزدیک numbing

پیشنهاد بهبود معانی