فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Numbing

ˈnəmɪŋ ˈnʌmɪŋ

معنی

adjective

کرخ، بی‌حس‌کننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد numbing

  1. verb deaden
    Synonyms:
    paralyzing benumbing stunning stupefying withering petrifying
    Antonyms:
    enlivening sensitizing
  1. verb make numb or insensitive
    Synonyms:
    paralyzing stunning drugging freezing deadening blunting benumbing dulling desensitizing

ارجاع به لغت numbing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «numbing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/numbing

لغات نزدیک numbing

پیشنهاد بهبود معانی