با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Exquisite

ɪkˈskwɪzət / / ˈekskwɪ- ɪkˈskwɪzət / / ˈekskwɪ-
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective C2
نفیس، بدیع، عالی، دلپسند، مطبوع، حساس، دقیق، شدید، سخت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- an exquisite design
- طرح ظریف
- exquisite lace
- پارچه‌ی توری لطیف
- The city has two exquisite parks.
- شهر دارای دو پارک زیبا می‌باشد.
- her exquisite taste in carpets
- سلیقه‌ی عالی او در فرش
- She has an exquisite ear for music.
- او موسیقی را خوب درک می‌کند.
- exquisite pain
- درد شدید
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد exquisite

  1. adjective beautiful, excellent, finely detailed
    Synonyms: admirable, attractive, charming, choice, comely, consummate, cultivated, dainty, delicate, delicious, discerning, discriminating, elegant, errorless, ethereal, fastidious, fine, flawless, impeccable, incomparable, irreproachable, lovely, matchless, meticulous, outstanding, peerless, perfect, pleasing, polished, precious, precise, rare, recherché, refined, select, selective, splendid, striking, subtle, superb, superior, superlative
    Antonyms: crude, flawed, horrible, horrifying, imperfect, inferior, poor, ugly
  2. adjective intense
    Synonyms: acute, concentrated, consummate, desperate, excruciating, extreme, fierce, furious, keen, piercing, poignant, sharp, terrible, transcending, vehement, vicious, violent
    Antonyms: dull, ordinary

ارجاع به لغت exquisite

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «exquisite» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/exquisite

لغات نزدیک exquisite

پیشنهاد بهبود معانی