با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Concentrated

ˈkɑːnsntreɪt̬ɪd ˈkɒnsntreɪtɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    concentrates
  • وجه وصفی حال:

    concentrating
  • صفت تفضیلی:

    more concentrated
  • صفت عالی:

    most concentrated

معنی‌ها و نمونه‌جمله

adjective
متمرکز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
adjective
غلیظ
- concentrated orange juice.
- آب پرتقال غلیظ.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد concentrated

  1. adjective condensed, reduced
    Synonyms: boiled down, complete, crashed, entire, evaporated, fixed, full-bodied, lusty, potent, rich, robust, straight, strong, stuffed, telescoped, thick, thickened, total, unadulterated, undiffused, undiluted, undivided, unmingled, unmixed, whole
    Antonyms: diffuse, loose, thin
  2. adjective intense
    Synonyms: all-out, deep, desperate, exquisite, fierce, furious, hard, intensive, terrible, vehement, vicious
    Antonyms: diffuse, diluted, free, loose

لغات هم‌خانواده concentrated

ارجاع به لغت concentrated

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «concentrated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/concentrated

لغات نزدیک concentrated

پیشنهاد بهبود معانی