آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Fixed

fɪkst fɪkst

سوم‌شخص مفرد:

fixes

وجه وصفی حال:

fixing

معنی fixed | جمله با fixed

adjective B2

ثابت، ماندنی، مقطوع

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

The plane's wings are fixed.

بال‌های هواپیما ثابت است.

fixed prices

قیمت‌های مقطوع

adjective

محکم، بی‌ حرکت، برجا، استوار، راسخ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

fixed purpose

اراده‌ی استوار

a fixed satellite

ماهواره‌ی زمین ایستا

adjective

وسواس گونه، وسواسی، وسواس زده

a fixed idea

فکر وسواس‌گونه

adjective

(عامیانه) فراهم

She is comfortably fixed for life.

زندگی او در کمال رفاه تا آخر عمر فراهم است.

adjective

(خودمانی - مسابقه و انتخابات و غیره) تقلبی، نادرستانه (آنچه از قبل نتیجه‌اش را تعیین کرده‌اند)

a fixed contest

مسابقه‌ی تقلب‌آمیز

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد fixed

  1. adjective permanent, steady
    Antonyms:
  1. adjective repaired
    Synonyms:
    mended in order sorted whole going in working order put right rebuilt back together refitted
    Antonyms:
    broken unfixed in disrepair

سوال‌های رایج fixed

وجه وصفی حال fixed چی میشه؟

وجه وصفی حال fixed در زبان انگلیسی fixing است.

سوم‌شخص مفرد fixed چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد fixed در زبان انگلیسی fixes است.

ارجاع به لغت fixed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fixed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fixed

لغات نزدیک fixed

پیشنهاد بهبود معانی