سومشخص مفرد:
arrangesوجه وصفی حال:
arrangingمنظم، مرتب، چیدهشده، مرتبشده، برنامهریزیشده، ترتیبدادهشده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The arranged books on the shelf created a neat and organized look.
کتابهای چیدهشده روی قفسه ظاهری مرتب و منظم ایجاد کرده بود.
The arranged meeting between the two leaders was a step towards peace.
دیدار برنامهریزیشدهی آن دو رهبر قدمی به سمت صلح بود.
the arranged work
کار برنامهریزیشده
arranged marriage
ازدواج برنامهریزیشده
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «arranged» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/arranged