Ordered

ˈɔːrdərd ˈɔːdəd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    orders
  • وجه وصفی حال:

    ordering

معنی‌ها

فرموده، منظم، مرتب، دارای نظم و ترتیب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
مرتب، سفارش داده شده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ordered

  1. adjective orderly
    Synonyms:
    organized neat tidy arranged in order well-organized controlled disciplined systematic methodical precise businesslike well-behaved law-abiding peaceable in good shape shipshape all together systematized

لغات هم‌خانواده ordered

  • verb - transitive
    order

ارجاع به لغت ordered

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ordered» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ordered

لغات نزدیک ordered

پیشنهاد بهبود معانی