با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Methodical

məˈθɑːdɪkl məˈθɒdɪkl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
اسلوب‌دار، مرتب، منظم، با روش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- He examined the data methodically and patiently.
- او داده‌ها را با نظم و شکیبایی بررسی کرد.
- He is a methodical person.
- او منظم و اهل حساب و کتاب است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد methodical

  1. adjective organized
    Synonyms: all together, analytical, businesslike, careful, deliberate, disciplined, efficient, exact, fixed, framed, grooved, logical, methodic, methodized, meticulous, neat, ordered, orderly, painstaking, planned, precise, regular, scrupulous, set up, structured, systematic, tidy, together, well-regulated
    Antonyms: chaotic, disorganized
  2. adjective organized, precise
    Synonyms: all together, analytical, businesslike, by the book, by the numbers, careful, cut-and-dried, deliberate, disciplined, efficient, exact, fixed, framed, in a groove, logical, methodized, meticulous, neat, ordered, orderly, painstaking, planned, regular, scrupulous, set-up, structured, systematic, tidy, together, well-regulated
    Antonyms: confused, disorderly, disorganized, imprecise, unmethodical/unmethodic

لغات هم‌خانواده methodical

ارجاع به لغت methodical

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «methodical» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/methodical

لغات نزدیک methodical

پیشنهاد بهبود معانی