آخرین به‌روزرسانی:

Organized

ˈɔːrɡnaɪzd ˈɔːɡənaɪzd

سوم‌شخص مفرد:

organizes

وجه وصفی حال:

organizing

صفت تفضیلی:

more organized

صفت عالی:

most organized

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2

تهیه‌شده، طرح‌ریزی‌شده، تشکیل‌شده، برپاشده، ترتیب‌یافته، سازمان‌یافته

organized crime

جرم برنامه‌ریزی‌شده

organized knowledge

دانش سازمان‌یافته

نمونه‌جمله‌های بیشتر

organized opposition

مخالفت (یا مخالفان) سازمان‌یافته

adjective

منظم، مرتب، سامان‌دار، سامانمند، سازمند، کارا، مؤثر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

an organized person

آدم مرتب و منظم

adjective

متشکل در اتحادیه (یا سازمان حرفه‌ای و غیره)

organized labor

کارگران اتحادیه(ای)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد organized

  1. adjective arranged, systematized
    Synonyms:
    grouped classified standardized coordinated correlated formed methodized tabulated straightened out catalogued formulated

لغات هم‌خانواده organized

سوال‌های رایج organized

وجه وصفی حال organized چی میشه؟

وجه وصفی حال organized در زبان انگلیسی organizing است.

سوم‌شخص مفرد organized چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد organized در زبان انگلیسی organizes است.

صفت تفضیلی organized چی میشه؟

صفت تفضیلی organized در زبان انگلیسی more organized است.

صفت عالی organized چی میشه؟

صفت عالی organized در زبان انگلیسی most organized است.

ارجاع به لغت organized

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «organized» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/organized

لغات نزدیک organized

پیشنهاد بهبود معانی