فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Organized Crime

ˌɔːrɡnaɪzd ˈkraɪm ˌɔːɡnaɪzd ˈkraɪm

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

جرم سازمان‌یافته، جرم برنامه‌ریزی‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The murders may have been linked to organized crimes.

ممکن است قتل‌ها به جرایم سازمان‌یافته ارتباطی داشته باشد.

He has links to organized crimes.

می‌گویند او در جرایم سازمان‌یافته دستی دارد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد organized crime

  1. noun coordinated criminal organization
    Synonyms:
    Mafia mob the mob gangland organized crime family the Syndicate the syndicate the underworld Cosa Nostra the rackets Black Hand

ارجاع به لغت organized crime

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «organized crime» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/organized-crime

لغات نزدیک organized crime

پیشنهاد بهبود معانی