با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Grouped

American: ˈɡruːpt British: ɡruːpt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    groups
  • وجه وصفی حال:

    grouping

معنی

C1
گروه‌بندی‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد grouped

  1. verb To assign to a class or classes
    Synonyms: rated, ranked, ranged, placed, pigeonholed, graded, distributed, classified, classed, categorized
  2. verb Classify, sort
    Synonyms: collected, arranged, sorted, classified, coordinated, consorted, companied, combined, collocated, coagulated, separated, classed, clustered, clumped, clubbed, circled, pigeonholed, banded, assembled, teamed, tabulated, filed, categorized, set, rung, pooled, organized, mustered, mobbed, lotted, linked, huddled, herded, gathered, flocked
    Antonyms: jumbled
  3. verb To come together
    Synonyms: mustered, collected, gathered, forgathered, convened, clustered, assembled
  4. verb Bring together
    Synonyms: convened, summoned, mustered, gathered, convoked, collected, clustered, called, assembled
    Antonyms: dispersed, spread, scattered
  5. adjective Arranged into groups
    Synonyms: sorted

ارجاع به لغت grouped

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «grouped» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/grouped

لغات نزدیک grouped

پیشنهاد بهبود معانی