فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Graded

ˈɡreɪdɪd ˈɡreɪdɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
درجه‌بندی شده، نمره‌دار، سطح‌بندی شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The library has a section dedicated to graded books for language learners.
- کتابخانه بخشی را به کتاب‌های درجه‌بندی‌شده برای زبان‌آموزان اختصاص داده است.
- We use graded exercises to assess students' understanding of the material.
- ما از تمرین‌های سطح‌بندی‌شده برای ارزیابی درک دانش‌آموزان از مطالب استفاده می‌کنیم.
verb - transitive
قسمت دوم و سوم فعل grade
- The students' essays were graded carefully by the professor.
- مقالات دانشجویان بادقت توسط استاد نمره‌دهی شدند.
- The quality of the wood was graded before it was sold.
- کیفیت چوب قبل‌از فروش درجه‌بندی شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد graded

  1. adjective sorted
    Synonyms:
    ordered classified grouped ranked indexed

لغات هم‌خانواده graded

  • adjective
    graded
  • verb - transitive
    grade

ارجاع به لغت graded

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «graded» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/graded

لغات نزدیک graded

پیشنهاد بهبود معانی