فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Gradient

ˈɡreɪdiənt ˈɡreɪdiənt

شکل جمع:

gradients

معنی و نمونه‌جمله

noun adjective

شیب، خیز، سطح شیب‌دار، درخور راه رفتن، شیب‌دار، سالک، افت حرارت، مدرج، متحرک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

This road's gradient rises gradually.

شیب این راه به‌تدریج زیاد می‌شود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gradient

  1. noun slope
    Synonyms:
    angle hill incline rise slant bank grade pitch ramp tilt inclination lean leaning acclivity declivity cant

ارجاع به لغت gradient

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gradient» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gradient

لغات نزدیک gradient

پیشنهاد بهبود معانی