فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Ramp

ræmp ræmp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    ramps

توضیحات

همچنین می‌توان از ramps به‌ جای ramp استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - intransitive countable
سرازیر شدن، خزیدن، صعود کردن، بالا بردن یا پایین آوردن، سکوب سراشیب، سرازیر، پله سراشیب، پیچ، دست‌انداز، پلکان، سطح شیب‌دار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- When the horse saw the snake, it ramped and neighed.
- وقتی که اسب مار را دید روی دو پا بلند شد و شیهه کشید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ramp

  1. noun incline
    Synonyms:
    slope hill rise grade inclination gradient access adit

ارجاع به لغت ramp

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ramp» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ramp

لغات نزدیک ramp

پیشنهاد بهبود معانی