با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Rampage

ræmˈpeɪdʒ / / ˈræmpeɪdʒ ræmˈpeɪdʒ / / ˈræmpeɪdʒ ræmˈpeɪdʒ / / ˈræmpeɪdʒ ræmˈpeɪdʒ / / ˈræmpeɪdʒ ræmˈpeɪdʒ / / ˈræmpeɪdʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    rampaged
  • شکل سوم:

    rampaged
  • سوم‌شخص مفرد:

    rampages
  • وجه وصفی حال:

    rampaging
  • شکل جمع:

    rampages

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive adverb
دیوانگی کردن، وحشیگری کردن، داد‌و‌بیداد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- The bandits went on rampaging all over the state.
- دزدان در سرتاسر ایالت به وحشیگری پرداختند.
- Those drunken sailors who had gone on a rampage were arrested.
- ملوانان مست که دست به ترک‌تازی زده بودند بازداشت شدند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rampage

  1. noun storm, violence
    Synonyms: binge, blowup, boiling point, destruction, disturbance, ferment, fling, frenzy, fury, mad, more heat than light, orgy, rage, ruckus, splurge, spree, tear, tempest, tumult, turmoil, uproar, wingding
    Antonyms: calm, harmony, peace
  2. verb go crazy; storm
    Synonyms: go berserk, rage, run amuck, run riot, run wild, tear
    Antonyms: be calm

Idioms

  • (be or go) on a rampage

    وحشیانه پرسه زدن، وحشیگری کردن، ترک‌تازی کردن، یغماگری کردن

ارجاع به لغت rampage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rampage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rampage

لغات نزدیک rampage

پیشنهاد بهبود معانی