فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Boiling Point

ˌbɔɪlɪŋˈpɔɪnt ˈboɪlɪŋpoɪnt

شکل جمع:

boiling points

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable

نقطه‌ی غلیان، نقطه‌جوش

The water reached its boiling point quickly on the high flame.

آب روی شعله‌ی زیاد به‌سرعت به نقطه‌جوش رسید.

At sea level, the boiling point of water is 100 degrees Celsius.

در سطح دریا، نقطه‌جوش آب صددرجه سانتی‌گراد است.

noun uncountable

نقطه‌ی اوج، نقطه‌ی غلیان (زمانی که وضعیتی یا فردی به حدی می‌رسد که ممکن است از کنترل خارج شود)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

Stress can lead to a person reaching their boiling point.

استرس می‌تواند منجر به رسیدن شخصی به نقطه‌ی اوج خود شود.

The political debate had reached a boiling point.

بحث سیاسی به نقطه‌ی غلیان خودش رسیده بود.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت boiling point

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «boiling point» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/boiling-point

لغات نزدیک boiling point

پیشنهاد بهبود معانی