دیوانه کردن، شوریده کردن، آشفتن، دیوانگیانی، شوریدگی، هیجان
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to work up into a state of frenzy
بهحالت دیوانهها درآمدن
in a frenzy of joy
با شادی جنونآمیز
They were whipping up the people's nationalist frenzy.
آنان شور میهندوستی مردم را دامن میزدند.
the guards' frenzied attack
حملهی جنونآمیز افراد گارد
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «frenzy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/frenzy