شکل جمع:
frenziesجنون، آشفتگی، شوریدگی، هیجان، غلیان احساسات
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He shouted in a frenzy, unable to control his anger.
او با جنون فریاد میکشید و قادر به کنترل خشمش نبود.
The media went into a frenzy after the scandal was revealed.
پساز افشای این رسوایی، رسانهها دچار آشفتگی شدند.
She tore up the letters in a frenzy of emotion.
او در غلیان احساسات، نامهها را پاره کرد.
They were whipping up the people's nationalist frenzy.
آنان شور میهندوستی مردم را دامن میزدند.
to work up into a state of frenzy
بهحالت دیوانهها درآمدن
in a frenzy of joy
با شادی جنونآمیز
the guards' frenzied attack
حملهی جنونآمیز افراد گارد
شکل جمع frenzy در زبان انگلیسی frenzies است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «frenzy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/frenzy