امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Rumble

ˈrʌmbl ˈrʌmbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive adverb
صدای ریز و سنگین درآوردن، غریدن، چیز پرسر‌و صدا، شکایت، چغلی، غرولند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- the distant rumble of a drum
- آواز دهل از راه دور
- The rumble of the enemy's cannons echoed in the mountains.
- صدای غرش توپ‌های دشمن در کوه‌ها می‌پیچید.
- clouds that rumbled like black demons
- ابرهایی که همچون دیو سیاه غرش می‌کردند
- A heavy truck rumbled down the road.
- یک کامیون سنگین غرش‌کنان از جاده سرازیر شد.
- the rumblings of discontent among the workers
- غرش‌های حاکی از نارضایی در میان کارگران
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rumble

  1. verb growl, thunder
    Synonyms: boom, grumble, resound, roar, roll

ارجاع به لغت rumble

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rumble» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rumble

لغات نزدیک rumble

پیشنهاد بهبود معانی