فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Rumble

ˈrʌmbl ˈrʌmbl

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive adverb

صدای ریز و سنگین درآوردن، غریدن، چیز پرسر‌و صدا، شکایت، چغلی، غرولند

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

the distant rumble of a drum

آواز دهل از راه دور

The rumble of the enemy's cannons echoed in the mountains.

صدای غرش توپ‌های دشمن در کوه‌ها می‌پیچید.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

clouds that rumbled like black demons

ابرهایی که همچون دیو سیاه غرش می‌کردند

A heavy truck rumbled down the road.

یک کامیون سنگین غرش‌کنان از جاده سرازیر شد.

the rumblings of discontent among the workers

غرش‌های حاکی از نارضایی در میان کارگران

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rumble

  1. verb growl, thunder
    Synonyms:
    roar boom roll resound grumble

ارجاع به لغت rumble

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rumble» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rumble

لغات نزدیک rumble

پیشنهاد بهبود معانی