حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
منعکس کردن، پژواک یا انعکاس صدا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The organ resounded through the church.
ارگ در کلیسا طنینانداز شد.
The hall resounded with applause.
سالن از هلهله و کف زدن به لرزه درآمد.
a fame that has resounded through ages
شهرتی که در همهی روزگاران پیچیده است
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «resound» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/resound