گذشتهی ساده:
reverberatedشکل سوم:
reverberatedسومشخص مفرد:
reverberatesوجه وصفی حال:
reverberatingپیچیدن، طنین انداختن، ولوله انداختن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The roar of cannons reverberated in the mountains.
غرش توپها در کوهستان طنینانداز شد.
His voice reverberated in the cave.
صدای او در غار پیچید.
a mirror reverberating the glaring sun
آینهای که نور خیرهکنندهی خورشید را بازتاب میکرد
a governmental decision reverberating throughout the entire economy
یک تصمیم دولت که در کل اقتصاد کشور واکنش ایجاد کرده است
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «reverberate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/reverberate