آخرین به‌روزرسانی:

Redound

rɪˈdaʊnd rɪˈdaʊnd

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive

کمک کردن، منجر شدن، لبریز شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Your efforts will redound to the general good.

کوشش‌های شما به خیر و صلاح جامعه خواهد بود.

This deed will redound to your honor.

این عمل شرف و آبروی تو را فزونی خواهد بخشید.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

A child's misdeeds redound on the parents.

رفتار بد کودک به والدین بر می‌گردد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد redound

  1. verb
    Synonyms:
    cause contribute return react recoil resound conduce reverberate accrue

ارجاع به لغت redound

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «redound» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/redound

لغات نزدیک redound

پیشنهاد بهبود معانی