با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Redound

rɪˈdaʊnd rɪˈdaʊnd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive
کمک کردن، منجر شدن، لبریز شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Your efforts will redound to the general good.
- کوشش‌های شما به خیر و صلاح جامعه خواهد بود.
- This deed will redound to your honor.
- این عمل شرف و آبروی تو را فزونی خواهد بخشید.
- A child's misdeeds redound on the parents.
- رفتار بد کودک به والدین بر می‌گردد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد redound

  1. verb
    Synonyms: accrue, cause, conduce, contribute, react, recoil, resound, return, reverberate

ارجاع به لغت redound

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «redound» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/redound

لغات نزدیک redound

پیشنهاد بهبود معانی