عقب رفتن، پس رفتن، خود را عقب کشیدن
The sound of the gunshot made her recoil in fear.
صدای شلیک گلوله او را از ترس عقب کشید.
The dog recoiled when the owner raised his hand in anger.
وقتی صاحب سگ با عصبانیت دستش را بلند کرد، سگ عقب رفت.
Our troops recoiled before the savage attack of the enemy.
سربازان ما در مقابل حملهی وحشیانهی دشمن عقبنشینی کردند.
He recoiled under the heavy fist blows.
زیر ضربات شدید مشت عقب رانده شد.
عقبنشینی کردن، نپذیرفتن، رد کردن (نظر و ایده و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He recoiled from the idea of joining a cult.
او نظر پیوستن به یک فرقه را نپذیرفت.
She recoiled at the thought of eating raw fish.
او از فکر خوردن ماهی خام عقبنشینی کرد.
به جای خود برگشتن، پس جهیدن (فنر و غیره)
The spring recoiled and hit the guest in the face.
فنر پس جهید و بهصورت مهمان خورد.
The muscle has the ability to recoil.
عضله توانایی به جای خود برگشتن را دارد.
لگد انداختن (تفنگ)
The rifle recoiled and threw the boy to the ground.
تفنگ لگد انداخت و پسر را بر زمین افکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «recoil» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/recoil