گذشتهی ساده:
cringedشکل سوم:
cringedسومشخص مفرد:
cringesوجه وصفی حال:
cringingشکل جمع:
cringesخود را جمع کردن، خود را پس کشیدن، پس رفتن، کز کردن (از ترس یا سرما و غیره)
The child cringed at the sight of the spider crawling across the floor.
کودک با دیدن عنکبوت در حال خزیدن روی زمین خود را جمع کرد.
She cringed against the wall.
او کنار دیوار کز کرد.
آب شدن (از خجالت)، خجالت کشیدن، خجالتزده شدن (بسیار زیاد) (که اغلب با حرکات فیزیکی بروز مییابد)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I always cringe when I hear my own recorded voice.
همیشه وقتی صدای ضبطشدهی خودم را میشنوم، خیلی خجالت میکشم.
I cringed at the embarrassing video my sister shared on social media.
از ویدئوی شرمآوری که خواهرم در شبکههای اجتماعی به اشتراک گذاشته بود، از خجالت آب شدم.
خود را خوار کردن، خود را کوچک کردن، خود را حقیر کردن
As a confident person, I don't feel the need to cringe in front of others.
به عنوان فردی که اعتمادبهنفس دارد، نیازی به خود را خوار کردن در مقابل دیگران احساس نمیکنم.
He always cringes whenever his boss enters the room, eager to please and avoid any confrontation.
هر زمان که رئیسش وارد اتاق میشود، او خود را کوچک میکند تا از هرگونه بگومگو جلوگیری کند.
خجالتآور، چندشآور
I can't watch that show, it's just too cringe.
نمیتونم اون برنامه رو تماشا کنم، خیلی چندشآوره.
I can't believe I wore that cringe outfit to the party last night.
نمیتونم باور کنم که من اون لباس خجالتآور رو دیشب توی مهمونی پوشیدم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cringe» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cringe