ice, icicle
قالب یخ
a block of ice
یخچال ما برای یخ و سبزیجات دو جای مجزا دارد.
Our refrigerator has two separate compartments for ice and vegetables.
cold, icy
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
هوا گرم بود و من دلم برای یک لیوان آب یخ غنج میزد.
It was hot and I was craving for a glass of ice water.
فرو بردن دستش در آب یخ او را به لرزه انداخت.
The immersion of his hand in the icy water made him shudder.
insipid, silly, dull
یخ کنی با این شوخیهایت!
You and your insipid jokes!
فیلم خیلی یخ با موضوعی قابل پیشبینی و بازیهایی معمولی بود.
The movie was so insipid, with a predictable plot and unremarkable acting.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «یخ» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/یخ